12 فروردین مبارک
من ۱۲فروردین نبودم اما میگن برگ رای به جمهوری اسلامی این شکلی بوده

اما ۹ دی که بودم برگ های رای به جمهوری اسلامی این شکلی بود
![]()
![]()
عیدتون مبارک
امام صادق (ع)فرمودند:نوروز که می آید ما منتظر فرجآل محمد(ص)هستیم ، زیرا نوروز از روزهای ما و روزهای شیعیان ماست. شما آن را از دست دادید و پارسیان آن را نگه داشتند
پىام نوروزی رهبر
|
|
|
«این سال جاری را که از این لحظه آغار میشود،ما بایستی متوجه کنیم به اساسی ترین مسائل کشور،و محور همه ی اینها به نظر من مسائل اقتصادی است. لذا من این سال را «سال جهاد اقتصادی» نامگذاری می کنم و از مسئولان کشور...وهمچنین از ملت عزیزمانانتظار دارم که در عرصه اقتصادی با حرکت جهاد گونه کار کنند،مجاهد کنند..باید در این میدان، حرکتی جهشی و مجاهدانه داشته باشیم.»
|
سفره هفت سین جبهه
بچه ها خیلی گشتن/تو جبهه سیب نداشتیم/به جای سیب تو سفره/کمپوتشو گذاشتیم
تو اون سفره گذاشتیم/ یه کاسه سکه و سنگ/سمبه به جای سنجد/یه سفره رنگارنگ
اما یه سین کم اومن/همه فکری رفتیم/مصمم و با خنده/همه یک صدا گفتیم
به جای هفتمین سین/تو سفره سر میذاریم/سر کمه هر چی داریم/پای رهبر میذاریم
ابوالفضل سپهر
دست نوسته ای از شهید مصطفی چمران
حدید و اشک
این منم ،چه معجون عجیبی
الو. . . الو ! ! ! . . . .
الو ، از شهر خاکیا حرف می زنم !
صدامو می شنوید ؟
اینجا هوا خیلی پسِ . . . .
تو رو خدا قطع نکنید؛ الو ، الو . . .
این بار دیگه راست میگم ! . . .
شهدا؛ می شنوید؟! ؟!
بچه ها تنگی نفس گرفته ند! می فهمی ؟! اکسیژن می خوان !
اینجا هوا گرفته ست. . .
؛ کبوترای سپید دارن بال بال می زنن .
همگی در به در یه آسمون آبی ند !
کاری بکنید ، زود باشید دارن از دست می رن . . .
حاجی؛ تو یه کاری کن . . .
یک مشت هوای شیمیایی، از همونایی که واسه خودت یادگاری اُورده بودی؟ آره همونارو میگم. . .
واسه پایان انتظار، آغاز بدی نیست !؟
لااقل چهار تا ازون ترکش های ریز و درشت بفرست.
یا الله حاجی جون؛ دشمن تا نزدیکی قلبمون پیش اومده. . .
؛ پس چرا معطلی ؟ !
تو که با این منطقه آشنایی!؟ خودت چندبار قبلِ پرواز، گِراشو بِم دادی ! !
بسم الله . . .
یه دونه از اون رمزای مشتی رو اعلام کن !! بی سیم دل همه بچه ها روشنه.
پس چرا هنوز وایسادی و مات حرفای منی ؟!
نذار نا امید بشن، بگو یا زهرا . . .
بگو حاجی جون ؛ همین یه راه بیشتر نمونده . . . !!!
جون خیبری ها ، جون اون کربلا چهاری ها . . .
حاجی تو رو جون والفجر هشتی ها یه یازهرا بگی کار ماهم تمومه ها. . .
راحتمون کن ! همه بریدن. . .
باور کنید این شهر جای زندگی نیست !!!
آخه این بچه ها چه گناهی کردن که همش باید فاتحه خونِ این شهید و اون شهید باشن؟
همیشه باید یه چششون اشک باشه و یه چششون خون؛
این درستشه ؟ خسته شدیم به خدا . . .
بابا اصلا نوبتی ام باشه دیگه نوبتِ ما اِ . . .
این همه خجالت و شرمندگی و رو سیاهی بسمون نیست ؟
می خواید شکایتتونُ به . . . ؛
الو ، الو . . .
ای بابا ! خداجون اینبارم قطع شد، بذار یه بار دیگه امتحان کنم . . .
شاید اینبار صدامو بشنون و کارو یه سره کنن.
اما . . .
نه مثل اینکه بی فایده ست ! ! ! دوباره . . .
خدایا ! پس کی این گرۀ کور از کار ما باز میشه ؟
بازم باید تو قنوتامون ، تو سجده هامون بگیم ؟ باشه . . .
تجلی عشق
حقیقت نگار وجود از عدم
(ابنجا قلب قلب میسوزد اشک میجوشد وجود خاکستر میشود و احساس سخن میگوید اینجا کسی چیزی نمیخواهد انتظاری ندارد ادعایی نمیکند فریاد زجه ای است که از سینه پر درد به آسمان طنین انداخته و سایه ای کمرنگ از آن فریاد ها بر این صفحات نقش بسته است چه زیباست راز و نیاز های درویشی دلسوخته و نا امید در نیمه های شب فریاد خروشان یک انقلابی از جان گزشته در دهان اژدهای مرگ.
چه خوش است دست از جهان شستن دنیا را سه طلاقه کردن و از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن به همه طاغوت ها نه گفتن با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن جایی که انسان دیگر مصلحتی ندارد تا حق را برای آن کتمان نماید . آنجا حق و عدل همچون خورشید میتابد و همه قدرت ها و حتی قداست ها فرو میریزند و هیچ کس جز خدا فقط خدا سلطنت نخواهد داشت .
خوش دارم از همه چیز و همه کس دل ببرم و جز خدا انیسی و همراهی نداشته باشم .
خوش دارم که زمین زیر اندازم و اسمان بلند رو اندازم باشد و از همه زندگی و تعلقات آن آزاد گردم .
خوش دارم مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نکنم .
خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد هیچ کس از غم ها و درد هایم آگاهی نداشته باشد هیچ کس از راز و نیاز های شبانه ام نفهمد هیچ کس اشک های سوزانم را در نیمه های شب نبیند هیچ کس به من محبت نکند هیچ کس به من توجه ننماید جز خدا کسی را نداشته باشم جز خدا به کسی پناه نبرم .
خوش دارم آزاد از همه قید و بند ها در غروب آفتاب بر بلندی کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم .)
قسمتی از مناجات نامه دکتر چمران
بيانيه كميته همبستگي با جهان اسلام دانشگاههای مشهد1 درباره مسايل كنوني منطقه
مجازات فتنه گران
بسم الله العزیز الجبار
روزی که برخی از بیبصیرتان از شبهه در انتخابات میگفتند ، یک نفر تنها ایستاده بود و در حالی که به تشریح «فتنه» میپراخت ، ندای «این عمار» سر میداد! روزی که برخی تازه از خواب بیدار شده بودند و از فتنه میگفتند ، او از «جرم» و «گناه» صحبت میکرد که متعاقب آن مسلما محاکمه و مجازات فتنهگران است. و امروز که همه از مجازات فتنهگران سخن میگویند ، ما میخواهیم با پیروی از همین روند ، از نوع و نحوهی مجازات فتنهگران سخن بگوییم!
در ابتدا چند نکته و سپس بحث اصلی :
1) امروز میخواهیم از مجازات عوامل فتنه (و نه سران فتنه) سخن بگوییم. کسانی که امروز به آنها سران فتنه میگویند ، نه سر ، که عامل اجرایی فتنهای هستند و سرِ آن ، آن سوی مرزهاست. در واقع میر آدولف دیکتاتور و دوستش رقیب آرای باطله ، سران فتنه نیستند و ذاتا از خود اختیاری نشان ندادهاند که لقب سر فتنه را به آنها بدهیم!
2) در 22 بهمن ماه 88 میخ تابوت فتنهی خیابانی را کوبیدیم و 22 بهمن ماه 89 محکمتر و استوارتر ، برگهی محاکمهی عوامل فتنه را امضا کردیم. 22 بهمن همیشه نقطهی عطف بوده است.
3) این روزها ارتباط عجیب و وثیقی میان دانشگاه و شهادت برقرار شده است. درِ باغ شهادت همچنان باز است و ما دانشجویان نیز همواره به دنبال ورود به این باغ هستیم. شهید صانع ژاله که خونش آبیاری دوبارهی نهال انقلاب بود ، مؤید این ادعای ماست.
و اما بعد
در توضیح جرم این میکروبهای سیاسی بسیار نوشتهاند و در این مجال به آن نمیپردازیم. بلکه در پی آن هستیم تا با تکیه به چند آیهی قرآنی ، نوع مجازات فتنهگران را بررسی کنیم.
در فتنه بودن این فتنه که شکی نیست و نشانهی آن گرد و غبار موجود و لغزشهای متعدد خواص بود. اگر این فتنه ، فتنه نبود که با گرد و غبار همراه نمیشد ، باعث سقوط خواص نمیشد ، تشخیص حق و باطل مشکل نمیشد ، باعث خلوص بیشتر و تشخیص دوست و دشمن نمیشد و ...
اما مجازات فتنه چیست؟ در فرهنگ قرآنی بسیار از فتنه گفته شده است. قرآن در مورد فتنه تعبیر عجیبی دارد «الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ» و «الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ»! با این حساب مشخص است که مجازات قاتل چیست! ولی نکته اینجاست که فتنه نه هم سطح قتل ، که بزرگتر از قتل است! البته قرآن نحوهی تعامل با فتنه را مشخص کرده است و هدف نیز مشخص شده است «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه».
خداوند در مورد فتنه نه تنها «رَؤُوفٌ رَحِيمٌ» نیست بلکه «لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ» است!!!
در انتها از قوهی قضاییه میخواهیم تا این میوهی رسیده را بچیند و به رسالت خود عمل کند. و رسالت قوهی قضاییه نه مصلحت که عمل به حق و حقیقت است. انشاالله به زودی فریاد برآوریم «قاضی انقلابی ، تشکر ، تشکر»
بیست و شش بهمن ماه 1389
25 بهمن
به ما چه مربوط است؟!!
رهبران جنبش سبز از ما خواستهاند در روز 25 بهمن به خیابانها بیاییم و از مردم مصر و تونس حمایت کنیم. راستش کمی تعجب کردم. چون هیچ نسبتی بین ما و کشورهای عربی وجود ندارد، زیرا:
1- برای ما منافع ملی اصالت دارد و از روز اول که به اصلاحات آری گفتیم،برای همین بود که از شعارهای جهان وطنی اقتدار گرایان بیزار بودیم.
2- ما با رادیکالیسم اسلامی سر ستیز داریم، زیرا جنبش رادیکالیسم زادهی تفکر اقتدارگرایان ایران است. پس چگونه در حالیکه با اقتدارگرایان سرهمراهی نداریم با مولود این گفتمان همراهی و هماوایی کنیم؟
3- مردم تونس به دنبال حجاب، نماز و در پی تقابل با مظاهر مدرنیسم هستند و میخواهند نمادهای پیشامدرن را احیاء کنند. درحالیکه جنبش سبز بر نوسازی مبتنی بر مدرنیسم تکیه دارد، چگونه می توانیم از جنبش مردم ماقبل مدرن حمایت کنیم؟
4- نظرسنجیهای معتبر نشان میدهد که اکثر مردم مصر مخالف سیاستهای آمریکا و دشمن اسرائیل هستند. در حالیکه ما بر پایه سیاست بینالمللگرایی، با اینگونه رویکردها فاصلهای جدی داریم. حال میخواهیم در راهپیمایی 25 بهمن چه بگوییم آنگونه که من میفهمم آنچه که علت راهپیمایی اعلام شده با گفتمان جنبش سبز هماهنگی ندارد. مگر اینکه بگوییم با اتخاذ یک تاکتیک بدنبال فشار بر رژیم هستیم که فکر نمیکنم این تاکتیک مؤثر بیافتد.
5- اصلا مگر در روز قدس سال 1388 قرار بر این نبود که کاری به کشور های دیگر و اسلامی نداشته باشیم و فقط به ایران فکر کنیم.
معتقدم باید شجاعانه به چیزهایی که باور داریم استوار بمانیم. این تاکتیک رهبران ما را به مرز رادیکالیسم و مؤلفههای پیشامدرن میغلتاند. چون حاملان و عاملان جنبش سبز از هویتهای متکثرند، این تاکتیک بخش عمدهای از آنها را وادار به مرزبندی با جنبش ما خواهد ساخت.
اولین روز ولایت یگانه منجی عالم بشریت مبارک باد
عصر یک جمعه دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه باران نرسیده است؟ و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است ز جنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی، آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در چاه، دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچاره دلداده دلسوخته ارباب ندارد ... تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی، شده ام باز هوایی...
گریه کن، گریه و خون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است و ببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضه مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است، ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب «اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنه یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...» خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی ...
افول قدرتها
امروز ملتهاى منطقه افول تدريجى قدرتها را مىبينند. و در اين زمينه ، پيشرو ، ايران اسلامى است با پشتوانه و عقبهى عظيم فرهنگى و امكاناتى كه در اين كشور هست ؛ آن هم ايران متكى به اسلام ، كه اسلام آميخته است با جان و روح و فكر اين ملت و اين مجموعه.
امام خامنهای (مدظله العالی) (19 بهمن 1389)
جزوات فراماسونری و اسرار دلار
متن جزوات فراماسونری در ادامهی مطلب
دانلود فایل WORD دو سه خط پایینتر
اهم بیانات امام خامنهای مدظله العالی در نماز جمعهی 15 بهمن 1389
اهم بیانات رهبر معظم انقلاب ، امام خامنهای مدظله العالی
در نماز جمعهی 15 بهمن 1389
خطبهی اول :
»»» حوادث امروز شمال آفریقا برای ملت ایران معنی خاصی دارد. این همان چیزی است که همیشه به عنوان حدوث بیداری اسلامی به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی گفته میشود.
»»» آخرین نمایشنامهی دشمن برای استحالهی انقلاب اسلامی ، فتنهی سال 88 بود.
»»» امروز در میان کشورهای دنیا هیچ کشوری وجود ندارد که بتواند ادعا کند که خواست او اندک تاثیری در اراده مسئولین کشور داشته باشد.
»»» این که میبینید ملتهای دنیا نسبت به ملت بزرگ ایران احساس احترام میکند بخش عمدهای از آن مربوط به استقلال سیاسی است.
»»» تا 22 بهمن ماه از واردات بنزین بینیاز میشویم.
»»» یک انقلاب اگر بخواهد تاثیرگذار باشد و الگوی دیگران باشد باید خصوصیات مهم ثبات و ایستادگی را داشته باشد. انقلاب ما توانسته است الگوساز و الهام بخش باشد.
»»» قانون اساسی جمهوری اسلامی ، یک حکومت امروزی و کاملا دینی را برای مسلمانان جهان نشان میدهد.
»»» حکومت ما اسلامی است ، به این افتخار میکنیم و ثابت میکنیم راه نجات بشر همین است.
»»» حرکت به سمت عدالت اجتماعی متوقف نشده و از سالها و دورههای گذشته نیز بیشتر است. سفرهای مسئولین در جهت تحقیق این امر است.
خطبهی دوم :
»»» اتفاقات کشورهای مصر و تونس ، یک زلزلهی واقعی است.
»»» در تحلیلهای جهانی سعی میکنند عامل اصلی قیام مردم مصر نادیده گرفته شود. عامل اصلی این حرکت عظیم مردم مصر و تونس احساس تحقیری است که مردم از وضعیت سرانشان دارند.
»»» مصر اولین کشور اسلامی است که با فرهنگ غربی آشنا شد و اولین کشوری بود که در مقابل غرب ایستاد و رهبر کشورهای عرب شد.
»»» اگر ملت مصر به کمک و توفیق الهی ، بتوانند قیام خود را پیش ببرند ، شکست غیرقابل جبرانی برای آمریکا خواهد بود.
»»» آمریکا امروز در مواجهه با ملت مصر دستپاچه شده و به دروغ ، دم از حمایت از ملت مصر میزنند.
»»» نوکری کسی مثل حسنی مبارک برای آمریکا ، نتوانست مصر را حتی یک قدم به سمت شکوفایی پیش ببرد.
»»» اگر حسنی مبارک به صهیونیستها کمک نمیکرد نمیتوانستند غزه را محاصره کنند.
خطبهی عربی :
»»» صحنهی دنیای اسلام ، امروز مقدمات حادثهای عظیم و سرنوشتسازی را شاهد است. حادثهای که میتواند عزت و شرف ملتهای عرب و اسلامی را به آنها برگرداند.
»»» امروز نفس در سینهی دنیای غرب و دنیای اسلام هر یک به دلیلی حبس شده که ببینند مصر بزرگ ، مصر نوابغ قرن اخیر ، اکنون چه خواهد کرد و پرچم همت خود را تا کجا بلند خواهد داشت. اگر این پرچم معاذالله سقوط کند دوران تیره و تاری به دنبال خواهد داشت و اگر به قله برسد و نصب شود سر بر آسمان خواهد کشید.
»»» شکی نیست که قیام ملتها بسته به اقتضائات هر کشوری دارای مختصات منحصر به فرد است و نمیتوان چیزی را که در انقلاب اسلامی ایران واقع شد ، عینا در دیگر کشور اسلامی انتظار داشت.
در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد؟!
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد / آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشد
مقصود از تکلم طور ، از تو گفتن است / موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد
روز ازل برای گلوی تو هیچ کس / غیر از خدای عز و جل خونبها نشد
در خلقتش زمین و مکانهای محترم / بسیار آفرید ، ولی کربلا نشد
گرچه هزار سال برای تو گریه کردهاند / یک گوشه از حقوق لب تو ادا نشد
ما گندم رسیدهی شهر ری توایم / شکر خدا که نان تو از من جدا نشد
یک گوشه میرویم و فقط گریه میکنیم / حالا که کربلای تو روزی ما نشد
داغ تو اعظم است تحمل نمیشود / در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد!
شهید گمنام
شبای جمعه که میشه
دلا بهونه میگیره
هر کی میاد سر یه قبر
ازش نشونه میگیره
یکی سر قبر پدر
یکی کنار مادرش
یکی کنار خواهر و
یکی پیش برادرش
اما یه مادرغمگین و آرام
میاد کنار یک «شهید گمنام»
یه جعبه خرما برای
فاتحه خونی میاره
آروم میاد میشینه و
سر روی سنگش میذاره
میگه تو جای بَچمی
گوش بده به حرفای من
از بس که اینجا اومدم
درد اومده پاهای من
آخر نگفتی کسی رو داری
یاکه مث من بی کس و کاری
مگه تو مادر نداری
برای تو گریه کنه
غروب پنجشنبه بیاد
به قبرتو تکیه کنه
غصه نخور من مادرت
منم همیشه یاورت
نمیذارم تنها بشی
مدام میام بالا سرت
از تو چه پنهون
یه بچه دارم
چند ساله از اون
خبر ندارم
آخ که دلم برات بگه
از پسرم یه خاطره
موقع جبهه رفتنش
ساعتی که میخواست بره
از اون لباس خاکی و
از اون پیام آخرش
هرقدمی میرفت جلو
نگا میکرد پشت سرش
دیگه نیومد
رفت ناپدید شد
چشام به درب
خونه سفید شد...
دیگه از اون روز تا حالا
منتظر زنگ درم
بس که دلم شور میزنه
نصفه شب از خواب میپرم
کاشکی بود و نگاه میکرد
یزید سرش رفت بالا دار
سزای اعمالشو دید
لکه ننگ روزگار
من مطمئنم ، الان اگر بود
سرگرم شادی ، از این خبر بود
او شبی که نشون میداد
صدام چشاشو بسته بود
یادم اومد لحظهای که
دل ما رو شکسته بود
روزایی که نمک میریخت
رو داغ قلب پدرا
داغ برادر میگذاشت
رو سینه برادرا
الحمدلله
دعام اثر کرد
سوی جهنم
عزم سفرکرد
***
بسه دیگه خسته شدی
دوباره خیلی حرف زدم
با اینکه قول داده بودم
اما بازم گریه شدم
با صد امید و آرزو
مادر «مفقود الاثر»
بلند شد از کنار قبر
شاید براش بیاد خبر
چند ساله مادر ...
کارش همینه ...
خبر نداره ...
««بچه اش همینه!!!»»
خلاصهی خطبهی غدیر
بخش اول (حمد و ثنای الهی)
بخش دوم (فرمان الهی)
بخش سوم (اعلام رسمی ولایت)
بخش چهارم (معرفی علی بن ابیطالب و بلند کردن دست ایشان)
بخش پنجم (تاکید بر توجه امت به مسالهی امامت)
بخش ششم (اشاره به کارشکنیهای منافقین)
بخش هفتم (پیروان اهل بیت و دشمنان ایشان)
بخش هشتم (حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف)
بخش نهم (مطرح کردن بیعت)
بخش دهم (حلال و حرام ، واجبات و محرمات)
بخش یازدهم (بیعت گرفتن رسمی)

بسیج به معناى فرد یا مجموعهى آمادهى برآوردنِ نیازهاى انقلاب است، در هر زمان و از هر نوع ؛ این معناى بسیج است ... اگر دیگرى در یک سازمان دیگر است و همین احساسات شما را دارد ، او هم بسیجى است و فقط رسماً جزو سازمان شما نیست ... این احساسى که فردى آماده است در هر زمان و در هر عرصهاى که به او نیاز باشد ، حضور پیدا کند